من چادر می پوشم ...
من چادر می پوشم ...

من چادر می پوشم ...

من چادر می پوشم، چادر مثل چفیه محافظ من است...اما چادر از چفیه بهتر است

آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند، من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم

آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود

من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم

آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند

من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم

آنان چفیه را سجاده می کردند و به خدا می رسیدند

من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم

آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند

من وقتی چادری می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم

آنان با چفیه گریه های خود را می پوشاندند

من در مجلس روضه با چادر صورتم را می پوشانم واشک هایم را به چادرم هدیه می دهم

آنان با چفیه زندگی می کردند... من بدون چادرم نمی توانم زندگی کنم

آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند

من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم

"من و چادر مشکی ام"

 



نظرات شما عزیزان:

احمد رضا
ساعت8:53---21 دی 1393
سلام وبلاگت قشنگه ممنون که از وبلاگم سر زدی میشه راههای برای زیبایی وبلاگ بدی.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شـــده در شنبه 20 دی 1393برچسب:چادر , حجاب ,ساعــت12:36 تــوسط رهروولایت |